آدمی که بتونه این همه ساعت بدون من زندگی کنه (تحمل کنه) بیشتر از این هم میتونه برو همون جایی که تا الان بودی

به چشمات قسم


خدا هم اگر عاشق بود

بجای این همه آیه به چشمان معشوقش قسم میخورد،
مثل من..



تو پیامبری 

و من ایمان دارم به معجزه ات، 

چه ساده هر روز ِ نبودنت را، هزار روز کردی.. 

تمام حرف ها همان سه نقطه هایی ست


که نوشته نمی شوند...

آدم یا نباید ازدواج کنه یا وقتی ازدواج کرد باید احترام و حرمت همسرش رو جلوی همه نگه داره.حتی جلوی بچه‌هاشون.

اون بی‌شعورایی که حالیشون نیست جلوی بچه هرچی از دهنشون در میاد به زنشون میگن!!!

با اونام!

نفهم! بفهم!

وقتی تو اینجوری میکنی هم غرور زنت رو میشکنی هم قلب بچه‌ت رو!

همینه که آدم دلش نمیخواد یه مرد دیگه بیاد تو زندگیش دیگه...همینه.

"There is an ache in my heart for the imagined beauty of a life I haven’t had, from which I had been locked out, and it never goes away."


Robert Goolrick

که دلم تنگ نمیشد اگر اینجا بودی!

ـ دوستت دارم را
  ساده نگیر
ـ نقش ِ تنهایی ما
  حک شده روی ِ برهوت
ـ تو بمان
  تا دل ِ کوه آب شود
ـ آتش اَفشان
  به سراغ ِ من ِ بیچاره نیا
ـ من همین چند قدم
  مانده به غم را دارم
  دل ِ من را نشِکَن
ـ حس بُکُُن حادثه را
  که اگر جمع  شود
  بغض ِ هر ساله ی من...
ـ دوستت دارم را
  ساده نگیر
- که مبادا برود
  از خاطر
  همه ی سهم  دلم
از دل تو
ـ لحظه را بازی کن
و ببر
جام ترک خورده ی غم های مرا
ـ که مدارا کردم
نفس سبز کشیدم
تا تو بیدار شوی
ـ به دلت یاد بده
گل لبخند بکارد بر لب
و ازین فاصله ها رنج نبر
که دلم تنگ نمی شد
اگر این جا بودی

دوستت دارم را ساده نگیر


-شاعر: رزا افروزیان

و من هر روز پشیمانم...


که چرا لبهایم را برداشتم؟ چرا؟

آه پاییز...



پائیز

 

بلایی ست

 

که هر سال بعد از رفتنت،

 

سر شاخ و برگم می آورم. . .



کامران رسول زاده

مهر


برای من مهــــــــــر در نگاه توست نه اولین ماه پاییز...


(منتسب به نسیم سحری)

Cry


گریه را اگر می شد کشت می کشتم

که تو انقدر نخندی به چشمان خیس من

و من

نکوبم سرم را به دیوار سادگی مدام که چرا عاشقت شدم،چرا؟!


(کامران فریدی)

مریضم و در اتاق حبس!

چون برای خواهرم خواستگار اومده. دیروز تولد ساجو و ستاره بود رفتیم بام. خوش گذشت جای همه خالی.

نبودنم دلیل بر خوب بودنم نبود. واسه فراموش کردنِ یکی، از همه چی فاصله گرفتم. همه چی رو سعی کردم فراموش کنم هرچند نمیشه ولی دیگه به مغزم اجازه نمیدم به اون قسمت که مربوط به اون شخصه دست بزنه.

گلوم درد میکنه. دیشب مسموم شدم. نمیدونم واسه غذای 20 20 بود یا کیک تولد. سرما هم که خوردم. پریود هم هستم. خلاصه پرفکتم!

امیدوارم حالم بیاد سر جاش پاشم یه خاکی به سر زندگیم بریزم.


پ.ن: این روزا آهنگ بارونِ سینا حجازی رو زیاد گوش میدم و این قسمت مدام تو ذهنم تکرار میشه:

خاطرت عزیز بود، عزیزم

عزیز می‌مونه بازم

عاشقت، مریض بود، مریضه

مریض می‌مونه بازم

آی بارون بارون...


لپ تاپ ترکیده بود

حالمم خوش نبود

نبودم

بودم هم فرق چندانی نداشت...

آدم بره جایی که همه باهاش غریبه باشن خیلی بهتر از اینه که بمونه جایی که فکر میکنه هیشکی باهاش غریبه نیست.

برای شنیدن

باران تویی - چارتار


پ.ن: آهنگ‌های غیر درخواستی با Daisy