من عادت دارم گیر کنم؛در کارهایی که هیچ وقت نکرده امروزهایی که هیچ وقت نیامدهاتفاق هایی که هیچ وقت نیفتاده.
مثل همان صندلیکه روی آن نشسته بودیو من دائم با خودم میگفتم:لعنت به صندلی هایی که پُشت شان بلند است..