زنانگی یعنی یک منحنی سینوسی ابدی، با محور مختصاتی n بعدی، و ضرب بینهایت احساس، و
تفریق آگاهانه ی منطق، و جمع اضدادی گیجکننده، و تقسیم دردناک سلولهای بدن با موجودات آینده ...
وجغرافیای زنانگی از شمال به های لایت، از جنوب به پدیکور، از ش......رق به دستبند، و از غرب به
دستانی منتظر ختم میشود ...
و تاریخ زنانگی از سکینه بیگم به تینا، از شکستن قلیان به پکهای عمیق مارلبرو، از زنان حرم به زنان
شورا، و از اشعار نخودلوبیایی به شعر سپید و نیمایی میرسد ...
و اقتصاد زنانگی نوسانات شدیدی دارد: سکه های طلا، چند شاخه گل سرخ، یک شاخه نبات،
خودفروشی در خودرو، بازار بورس، بوس به قیمت ساندویچ، به نام کردن خانه و ماشین و موبایل و
شوهر ...
و البته برای روز مبادا !!! صیغه شدن، دلبر خانگی شدن، معشوقگی، هنرپیشگی، مانکنی، صدها شغل
روزمره با چاشنی ریمل و ماتیک و ادا و عشوه، و حتی گاهی چادر و روبنده و مقنعه !!!
زنانگی را دوست دارم ، به دلیل وسعت و بیکرانگی روح زنانه، که همه چیز را میآزماید، و مخاطب
زشتترین فحشها، و زیباترین شعرها، و گنگ ترین احساسات و مخوفترین ترسهای مردانه است...