دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد!

من شبیه شخصیت های فیلم های کمدی هستم: دختری نشسته روی نیمکت با اعلانی روی گردنش به مضمون ِ(( من عشق می خواهم)) و اشک هایی که چون دو رود از هر گوشه ی چشمش جاری می شود. خود را این گونه میبینم. تو از چه حرف می زنی؟



بله، البته، باید بگویم من حسودم!!! شاید حسادتم خوب دیده نشود. عینک می خواهی؟ این طور از پا درآمده ام، باز هم حسادتم را نمی بینی، نمی بینی که عشق را کم دارم.
نمی بینی؟ عجب! حتما عینک لازم داری...



دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد!
آنا گاوالدا

نظرات 1 + ارسال نظر
مسعود دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://www.lookforayda.blogsky.com

در مورد جمله داخل پرانتز
همه توی تنهایی شون این جمله رو تکرار میکنند اما توی واقعیت نمیدونم چرا جور در نمیاد

آدما کلا موجودات پیچیده‌ای هستن. چیزی رو که ندارن میخوان و وقتی به دست آوردنش ول میکنن و یه نوش رو میخوان...
سیکل مزخرفیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد