دیروز یه پسره تو خیابون به زور میخواست بهم فال بفروشه.منم اولش نفهمیدم فاله.فکر کردم از این دعاها و قرآناست که به زور میندازن به آدم میگن خیراتِ بعد میگن پولشو بده!! نگرفتم ازش.
بعد همینجور که داشتم ازش دور میشدم گفت تو رو خدا میخوام دفتر بخرم.
ولی من چون دیلِی داره مغزم نفهمیدم رد شدم.
الان عذاب وجدان گرفتم میگم نکنه واقعا میخواسته دفتر بخره اول مهر واسه خودش یا خواهر و برادرش؟
چیکار کنم؟
آخه انقد آدمو گول زدن آدم میترسه واقعا بهشون کمک کنه میگه نکنه اینم مثه بقیه باشه... :(
فکر کنم برم دفتر بخرم بعد دوباره که دیدمش (آخه سر راهمه) بهش دفتر بدم.چطوره؟
نظر خوبیه موافقم
من که واسم مهم نیست که راست میگه و یا دروغ
اگه زن و یا بچه باشن حتما بهشون کمک میکنم
نه به نظر من نباید به همشون کمک کرد.مخصوصا اگه بچه باشه.
وقتی پدر یا مادرش ببینن که بهش پول میدن اونوقت همش از بچه سواستفاده میکنن و اون رو میفرستن واسه گدایی و اون هیچی از کودکیش درک نمیکنه.شخصیتش اشتباه شکل میگیره و یاد میگیره که همیشه باید کاری بکنه که دیگران بهش ترحم کنن در صورتی که درست نیست.
اینقدر این بچه ها زیادن که تو واسه یکیشونم دفتر بخری هزار تای دیگه هنوز بی دفترن ...
اوهوم :(
درست ولی اینم در نظر بگیر که اون هیچ وقت از زندگیش چیزی نمیفهمه
خب من میخوام که بفهمه.نمیخوام ندونسته پول مواد باباش رو جور کنه...