دوست

وقت‌هایی‌ هست در زندگی، که انسان، حرف ندارد، فقط درد دارد.

وقت‌هایی هست که بغضِ جاخوش کرده در گلو نمی‌شکند، انسان را راحت نمی‌کند..

وقت‌هایی هست که از دست هیچ‌چیز کاری ساخته نیست. نه موسیقی، نه فیلم، نه بستنی..

آدم فقط دلش دوست می‌خواهد.

یک دوستِ بامعرفت که بنشیند کنارت و تو سرت را بگذاری روی شانه‌اش و در سکوت غمت را با او شریک شوی.

دوستی که بدانی دهانش قرص است و دردهایت را در کوچه و خیابان جار نمی‌زند.

بدانی در نبودت در گوش دیگران پچ‌پچ نمی‌کند.

دلم از این دوست‌ها می‌خواهد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد